عشق جاودان
معشوق من دردی است نهفته در قلبم.درد دوریزهر تلخی بر چشمان منتظر نگاشته.درد دوری ناله خروشان و برق اسای وجود دلدارت را احاطهکرده.امشب کنار ساحل؛ دل برموجهای دریا سپردم .ساحل هم تشنه معشوقش بود تشنه دریا .او نزدیکدریا بود اما ناچار بود فقط محو تماشای او شود و منتظر موج خروشان تا بیاید و ساحل را در آغوشبگیرد.معشوق من ساحل و دریا هر ثانیه محو تماشای همند اما همیشه و هر لحظه در انتظار آغوشی گرم و دلنشینند. امشب انگار چنگ زدند بر دل بیتاب امشب انگار زهر زدنند بر دل بیمار .امشب انگار سخت گذشت بردل این یار انتظار شنیدن نجوای دل انگیز کلامت رانمیدانی چقدر لذت بخش و طنین انداز تصور میکنم. انتظار صدای پای تو را دارم تا مثل همیندریا ارام ارام نزد ساحل بیایی و بار دگر ساحل را در اغوش گرم خود بفشاری انتظار دارم ثانیه ها در گذر باشند و منمحو تماشای چشمانت باشم و با دریایی از دلتنگی و باهزار هزار مهر و عاطفه به تو خیره شوم و عین دیوانه ها با دلی سرشار ازعشق بار دگر گویم دوستت دارم
نظرات شما عزیزان: دو شنبه 7 فروردين 1391برچسب:, :: 10:0 :: نويسنده : عشق جاودان
پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |